سهل و آسان بودن قوانین اسلام
پرسش :
امام علی (علیه السلام) درباره سهل و آسان بودن «اسلام» و قوانین آن چه بیانی دارند؟
پاسخ :
امام علی(علیه السلام) در فرازی از خطبه 198 «نهج البلاغه» بعد از بیان جاودانگى اسلام به بیان اوصاف دیگرى از قبیل سهل و آسان بودن و صاف و مستقیم و روشن بودن قوانین اسلام مى پردازد و در ضمن هشت جمله مى فرماید: (راه هایش خالى از تنگنا، آسان بودنش خالى از سستى و روشنائیش خالى از تیرگى است، در طریق مستقیمش کژى راه نیابد و ستونش اعوجاج نپذیرد، در جاده هاى وسیع آن لغزندگى نباشد، چراغ هایش هرگز خاموش نشود و شیرینیش هیچ گاه تلخى ندارد)؛ «وَ لَا ضَنْکَ(1) لِطُرُقِهِ، وَ لَا وُعُوثَةَ(2) لِسُهُولَتِهِ، وَ لَا سَوَادَ لِوَضَحِهِ(3)، وَ لَا عِوَجَ لاِنْتِصَابِهِ(4)، وَ لَا عَصَلَ(5) فِی عُودِهِ، وَ لَا وَعْثَ لِفَجِّهِ(6)، وَ لَا انْطِفَاءَ لِمَصَابِیحِهِ، وَ لَا مَرَارَةَ لِحَلَاوَتِهِ». جمله اوّل «وَ لَا ضَنْکَ لِطُرُقِهِ»؛ اشاره به همان چیزى است که در روایت نبوى آمده است: «بُعِثْتُ بِالْحَنَفِیّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ»(7)؛ (من به شریعت سهل و آسان مبعوث شده ام). شریعتى که پیمودن آن براى سالکان الى الله سختى ندارد و قوانینش سهل و آسان است.
از آنجا که گاهى افراط در سهولت سبب سستى مى گردد، در جمله بعد «وَ لَا وُعُوثَةَ لِسُهُولَتِهِ»، مى فرماید: این آسانى و سهله و سمحه بودن شریعت، هرگز به افراط نمى گراید؛ بلکه در سر حدّ اعتدال است. در جمله سوم اشاره به این حقیقت دارد که روشنایى جادّه اسلام همیشگى است و چنان نیست که گاهى تاریکى بر آن غلبه یابد. فرق میان جمله چهارم و پنجم که هر دو اشاره به صاف و مستقیم بودن آیین اسلام و عدم کژى در آن است، ممکن است از این نظر باشد که در جمله چهارم به صاف بودن مسیر اشاره مى کند و در جمله پنجم به صاف بودن ستون هاى این بناى پر شکوه نظر دارد.
در جمله ششم «وَ لَا وَعْثَ لِفَجِّهِ»؛ اشاره به این دارد که سطح این جادّه محکم است و پیمودن آن براى رهروان آسان، نه همچون جاده هاى پر خاک و شن که پاى در آن فرو مى رود و پیمودنش بر رهروان مشکل است.
جمعى از شارحان نهج البلاغه جمله هفتم «وَ لَا انْطِفَاءَ لِمَصَابِیحِهِ» را اشاره به وجود علماء در هر عصر و زمان دانسته اند که به لطف پروردگار، این چراغ ها در هر زمانى روشن بوده و هستند و راه ها را به همگان نشان مى دهند. بعضى نیز آن را اشاره به امامان معصوم(علیهم السلام) دانسته اند که زمین از وجود آنان خالى نمى شود. همچنین ممکن است مفهوم عامّى داشته باشد که شامل دلایل روشن و نشانه هاى حقّانیّت و آثار عظمت در هر عصر و زمان مى شود. آخرین جمله «وَ لَا مَرَارَةَ لِحَلَاوَتِهِ»؛ اشاره به این است که بسیارى از شیرینى هاى دنیاست که تلخى هاى فراوانى به آن آمیخته و یا در پایان آن است، همچون مال، ثروت، مقام و بهره گیرى از لذّات که غالباً توأم با ناراحتى ها و نگرانى هاست؛ ولى شیرینى اسلام هیچ گاه آمیخته با تلخى نخواهد بود.
پی نوشت:
(1). «ضنک» به معناى ضیق و سختى است و این واژه همیشه به صورت مفرد به کار مى رود.
(2). «وعوثه» به معناى مشقّت و سختى است.
(3). «وضح» از ریشه «وضوح» به معناى ظهور و آشکار شدن است.
(4). «انتصاب» از ریشه «نصب» یعنى برخاستن و ایستادن.
(5). «عصل» به معناى اعوجاج و خمیدگى است.
(6). «فجّ» در اصل به معناى درّه؛ یعنى فاصله میان دو کوه. سپس به جاده هاى وسیع اطلاق شده است.
(7). این حدیث و مضمون آن در بسیارى از کتب شیعه و اهل سنت آمده است؛ از جمله در المحصول فی علم الأصول، التیمی الرازی، محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین، تحقیق: العلوانی، طه جابر فیاض، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1418 قمری / 1997 میلادی، الطبعة: الثالثة، ج 5، ص 175؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، أبو حامد عز الدین عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن محمد، محقق / مصحح: محمد ابوالفضل ابراهیم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، 1404 قمری، چاپ: اول، ج 15، ص 144؛ الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 قمری، چاپ: چهارم، ج 5، ص 494، (باب کراهیة الرهبانیة و ترک الباه).
منبع: پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: اول، ج 7، ص 690.
امام علی(علیه السلام) در فرازی از خطبه 198 «نهج البلاغه» بعد از بیان جاودانگى اسلام به بیان اوصاف دیگرى از قبیل سهل و آسان بودن و صاف و مستقیم و روشن بودن قوانین اسلام مى پردازد و در ضمن هشت جمله مى فرماید: (راه هایش خالى از تنگنا، آسان بودنش خالى از سستى و روشنائیش خالى از تیرگى است، در طریق مستقیمش کژى راه نیابد و ستونش اعوجاج نپذیرد، در جاده هاى وسیع آن لغزندگى نباشد، چراغ هایش هرگز خاموش نشود و شیرینیش هیچ گاه تلخى ندارد)؛ «وَ لَا ضَنْکَ(1) لِطُرُقِهِ، وَ لَا وُعُوثَةَ(2) لِسُهُولَتِهِ، وَ لَا سَوَادَ لِوَضَحِهِ(3)، وَ لَا عِوَجَ لاِنْتِصَابِهِ(4)، وَ لَا عَصَلَ(5) فِی عُودِهِ، وَ لَا وَعْثَ لِفَجِّهِ(6)، وَ لَا انْطِفَاءَ لِمَصَابِیحِهِ، وَ لَا مَرَارَةَ لِحَلَاوَتِهِ». جمله اوّل «وَ لَا ضَنْکَ لِطُرُقِهِ»؛ اشاره به همان چیزى است که در روایت نبوى آمده است: «بُعِثْتُ بِالْحَنَفِیّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ»(7)؛ (من به شریعت سهل و آسان مبعوث شده ام). شریعتى که پیمودن آن براى سالکان الى الله سختى ندارد و قوانینش سهل و آسان است.
از آنجا که گاهى افراط در سهولت سبب سستى مى گردد، در جمله بعد «وَ لَا وُعُوثَةَ لِسُهُولَتِهِ»، مى فرماید: این آسانى و سهله و سمحه بودن شریعت، هرگز به افراط نمى گراید؛ بلکه در سر حدّ اعتدال است. در جمله سوم اشاره به این حقیقت دارد که روشنایى جادّه اسلام همیشگى است و چنان نیست که گاهى تاریکى بر آن غلبه یابد. فرق میان جمله چهارم و پنجم که هر دو اشاره به صاف و مستقیم بودن آیین اسلام و عدم کژى در آن است، ممکن است از این نظر باشد که در جمله چهارم به صاف بودن مسیر اشاره مى کند و در جمله پنجم به صاف بودن ستون هاى این بناى پر شکوه نظر دارد.
در جمله ششم «وَ لَا وَعْثَ لِفَجِّهِ»؛ اشاره به این دارد که سطح این جادّه محکم است و پیمودن آن براى رهروان آسان، نه همچون جاده هاى پر خاک و شن که پاى در آن فرو مى رود و پیمودنش بر رهروان مشکل است.
جمعى از شارحان نهج البلاغه جمله هفتم «وَ لَا انْطِفَاءَ لِمَصَابِیحِهِ» را اشاره به وجود علماء در هر عصر و زمان دانسته اند که به لطف پروردگار، این چراغ ها در هر زمانى روشن بوده و هستند و راه ها را به همگان نشان مى دهند. بعضى نیز آن را اشاره به امامان معصوم(علیهم السلام) دانسته اند که زمین از وجود آنان خالى نمى شود. همچنین ممکن است مفهوم عامّى داشته باشد که شامل دلایل روشن و نشانه هاى حقّانیّت و آثار عظمت در هر عصر و زمان مى شود. آخرین جمله «وَ لَا مَرَارَةَ لِحَلَاوَتِهِ»؛ اشاره به این است که بسیارى از شیرینى هاى دنیاست که تلخى هاى فراوانى به آن آمیخته و یا در پایان آن است، همچون مال، ثروت، مقام و بهره گیرى از لذّات که غالباً توأم با ناراحتى ها و نگرانى هاست؛ ولى شیرینى اسلام هیچ گاه آمیخته با تلخى نخواهد بود.
پی نوشت:
(1). «ضنک» به معناى ضیق و سختى است و این واژه همیشه به صورت مفرد به کار مى رود.
(2). «وعوثه» به معناى مشقّت و سختى است.
(3). «وضح» از ریشه «وضوح» به معناى ظهور و آشکار شدن است.
(4). «انتصاب» از ریشه «نصب» یعنى برخاستن و ایستادن.
(5). «عصل» به معناى اعوجاج و خمیدگى است.
(6). «فجّ» در اصل به معناى درّه؛ یعنى فاصله میان دو کوه. سپس به جاده هاى وسیع اطلاق شده است.
(7). این حدیث و مضمون آن در بسیارى از کتب شیعه و اهل سنت آمده است؛ از جمله در المحصول فی علم الأصول، التیمی الرازی، محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین، تحقیق: العلوانی، طه جابر فیاض، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1418 قمری / 1997 میلادی، الطبعة: الثالثة، ج 5، ص 175؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، أبو حامد عز الدین عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن محمد، محقق / مصحح: محمد ابوالفضل ابراهیم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، 1404 قمری، چاپ: اول، ج 15، ص 144؛ الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 قمری، چاپ: چهارم، ج 5، ص 494، (باب کراهیة الرهبانیة و ترک الباه).
منبع: پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: اول، ج 7، ص 690.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}